پست غمگین خدافظی

محبوب  فان
به نام خدای نامهربانی ها

سلام عزیزم ولی نامهربان من!منم ، کسی که با نام تو جان گرفت و زندگی را در چشمان مهربان و فریبنده ی تو معنا کرد

منم عاشق تو، کسی که برگهای سرنوشت را با تک تک واژه های گوش نوازو طنین دلنشین کلامت ترسیم کرد....

و اینک این منم عاشقی تنها در آستانه فصلی سرد.....

تو با تمام مهربانی هایت مرا رها کرده ای در کوله باری از غم

 کاش می دانستم گناه من در این بازی چیست؟

جرم من فقط دوست داشتن و عاشق شدن تو بود؟

جرم من آیا این بود که با تو ای تک سوار دلبری ها لحظه لحظه زندگی کردم

خوب من، آیا مجازات من که با دو هجای نامت، دم و بازدم را احساس کردم و از حیات و از بودنم و از بودنت لذت بردم این است؟

همه کسه من! چگونه می توانی مرا فراموش کنی، منی که نخستین طپش های عاشقانه و دلهره های دیدارو لذت دوست داشتن را با تو تجربه کردم،من  که اولین بار سراسر وجودم از عشق تو گر گرفت ،دستان تو را لمس می کردم!؟!....

اولین نگاه، اولین احساس، اولین بوسه........ یادت هست؟

تمام لذت های با هم بودن و احساسات من با تو بود، من با صداقت و ایمان کامل تو را و قلبت را پذیرفتم و بدان تا زمانی که جان در بدن دارم همچنان دوستت خواهم داشت و خدا که شاهد تمام لحظه های من و تو بوده است ،خوب می داند که من چه اندیشیده ام

و چه نیتم بوده است و چقدر دوستت داشتم ،نمی خواهم تو را به ماندن و دوست داشتن مجبور کنم، چون من آنقدر تو را دوست دارم که وقتی می بینم آرامش تو، بی من تأمین می شود، از دل و وجود خودم می گذرم ، تا تو خوشبخت زندگی کنی

عشقم! فقط بدان قلب آدمی با یک نفر تکمیل می شود و با یک نفر به آرامش درونی می رسد نه با چند نفر!

ای خوب من! کاش فقط می دانستم ، من که فقط به تو محبت و مهربانی ودوست داشتن بی حد و حساب و بی توقع هدیه کردم،

چرا تو بی وفایی و بی اعتنایی را به من پیشکش کردی؟

بهترینم! من تو را با تمام مهربانی هایت! و بی اعتنایی هایت ! و بی وفایی هایت دوست داشتم و دارم

و امیدوارم خوشبخت باشی ، امروز روزیست که احساس خفه شدن و غرق شدن ،در مرداب دوست داشتن دارم.

هیچ وقت فکرش را هم نمی کردم روزی صداقت من اینگونه پایمال شود و محبت من بی جواب بماند.

نمی دانم چرا با من اینکار را کردی؟؟

فقط می خواهم از ژرفای وجودت مرا درک کنی و بدانی من در دل چه ها کشیدم.

من اگر تو را دوست داشته باشم یا از نفرت پر باشم زندگی می گذرد،

 خورشید هر روز طلوع می کند،...

ولی در این میان یک چیز را برای همیشه باور کن و ایمان بیاور....

که صداقت من روزی گریبانگیر تو خواهد شد

و خداوند عادل بین من و تو حکم خواهد کرد...

روزی خواهی فهمید من چه می گویم که ...

خوب من ، عزیز دوست داشتنی من ، دوستت دارم و امیدوارم خوشبخت شوی، هیچ زمان مزاحمت نمی شوم، خوش باش

فقط در تعجبم! تو که می دانستی و دیده بودی که من بی تو ، نمی توانم زنده بمانم ،چگونه باز مرا رها کرده ای...

نمی دانم بعد از تو چگونه زمان خواهد گذشت ...

مثل همیشه با اشک چشمان همیشه ترم ...و لرزش دستانم در برابر نام بزرگت در قلب کوچکم می نویسم ..

برای آخرین بار می نویسم

دوستت دارم و خدانگهدار
محبوب  فان
محبوب فان وبسایت تفریحی و سرگرمی